Web Analytics Made Easy - Statcounter

جام ملت‌های جوانان آسیا در حالی با قهرمانی ازبکستان خاتمه یافت که این تیم در فینال، عراق را شکست داد، تیمی که با پیروزی مقابل ایران در مرحله یک چهارم نهایی، دست ایران را از سهمیه جام جهانی کوتاه نگه داشته بود.

البته این شکست ماجرا‌های زیادی را در دل خود داشت که بخشی از آن‌ها را میلاد کر، مدافع تیم جوانان، در گفتگو با خبرنگار ما بیان کرده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از کمبود امکانات در تیم جوانان تا شایعه دودستگی داخل تیم و البته نقش صمد مرفاوی در صعود از مرحله گروهی و سپس حذف در یک چهارم نهایی.

کُر که جوانترین بازیکن تیم فوتبال تراکتور نیز محسوب می‌شود، اظهارات خود را با انتقادات تند از کادرفنی همراه کرده که شاید زوایای جدیدی را از تورنمنت ۲۰۲۳ تیم جوانان ایران ارائه بدهد.

این گفتگو را در ادامه می‌خوانید:

از بازی عراق شروع کنیم و ناکامی از گرفتن سهمیه جام جهانی.

از نظر من عراق خدایی تیمش از ویتنام و استرالیا و قطر خیلی ضعیفتر بود. اما فیزیکی خیلی قویتر بودند. ما بدون هیچ پاداش و ماساژ و استخری بازی کردیم. من خودم اوایل بازی تمام کرده بودم و نمی‌کشیدم که بازی کنم. چون خستگی و گرفتگی خیلی زیاد داشتیم. ما ۴۰ روز در اردو بودیم، من که اواخر اضافه شدم، اما یک هزار تومانی به بچه‌ها ندادند. قطر پاداشش برای پیروزی ما نفری ۱۵ هزار دلار بود. اما پول و پاداش اردن ما را ندادند.

روی بازی عراق بمانیم، قبل بازی عراق نمی‌خواستید بازی کنید؟

ما یک روز قبل بازی نمی‌خواستیم تمرین کنیم، چون پاداش ما را نداده بودند. ما هم بازیکن باتجربه تیم بودیم و من به بازیکنان گفتم حق دارید تمرین نکنید. یک روز قبل بازی فقط رفتیم عرق گیری کنیم، چون گفتیم زشت است بالاخره این تیم ملی است و به مردم تعلق دارد.

چه شد که در این بازی شکست خوردید؟

بازی ویتنام فعل خواستن را می‌خواستیم صرف کنیم، اما بازی عراق هیچ انگیزه‌ای نداشتیم. بعضی از بازیکنان پول نداشتند کفش بخرند و وام گرفتند که کفش بخرند. بعضی از بچه‌ها اصلا تیم نداشتند و وضع مالی خوبی نداشتند. یعنی ما از نظر روحی وحشتناک بودیم و اصلا ریکاوری نکرده بودیم که بخواهیم بازی کنیم.

آقای مرفاوی، ماجدی و سایر اشخاص چه نقشی در این موضوع داشتند؟

خیلی چیز‌ها بود که نمیتوانم بگویم. فوتبال شده بود یک چیز دیگر...، اما آقای ماجدی واقعا مَرد است. او خیلی لطف کرد. من تنها دلیلی که ماندم آنجا بازی کردم، اول تیم ملی و مردم بعد آقای ماجدی بود. من داشتم برمی‌گشتم...

چرا؟

من تجربه ملی بیشتری داشتم، اما نمی‌دانم به چه دلیلی بازوبند را دادند به آقای ایکس... گفتنی هم نیست. من تجربه بیشتری از او داشتم و در تیم ملی امید هم بودم ...، اما حالا، چون طرف خوزستانی بود و مربی هم خوزستانی بود، بازوبند را دادند به او. من داشتم برمی‌گشتم، اما به خاطر بچه‌ها و آقای ماجدی برنگشتم.

یعنی بین بازیکنان فرق می‌گذاشتند؟

خیلی. وقتی برمیگشتیم فرودگاه مهرآباد فقط یک نفر را ماچ کرد، مگر می‌شود؟ داخل اردو هم همینطور بود و انگار یکی دو نفر سوگلی بودند.

در مورد کاپیتانی هم نظرت را بگو.

بحث فقط یک پارچه بستن نیست، رعایت خیلی چیز‌ها واقعا واجب است. همه ما ایرانی هستیم، اما آقاصمد نسل طلایی ما را خراب کرد. من در مصاحبه قبل از اعزام گفتم که همه بازیکنان ما مهره‌های خوبی هستند. حالا بماند که چه اتفاقی رخ داد، اما ما ربات نیستیم که ۴ بازی را در ۱۱ روز انجام بدهیم و ریکاوری نکنیم. ما هیچ مکملی نداشتیم بخوریم و هیچ مکملی نبود که ریکاوری کنیم.

ماجرای استخر نرفتن چه بود؟

ما را استخر نمی‌بردند که دختر در استخر بود. خب تیمداری نکنید. بدن‌های ما نابود شد و هیچ آب یخی ندیدیم. ببخشید تیم استان نیست که همچین امکاناتی نداشته باشد.

نشست خبری بعد از بازی را شنیدی؟ به نظر یک جوری بازیکنان را مقصر دانست.

آقای مهدی مهدوی‌کیا به نظر من یکی از بهترین مربیان ایران و آسیاست، نه اینکه، چون خودش را مقصر می‌دانست، بلکه، چون خودش را روی ما خالی می‌کرد، اما در مصاحبه چیزی نمی‌گفت. اما این آقا آمده و در مورد ما این حرف‌ها را می‌زند. او چهار بازیکن مصدوم با خودش برد که انگار آمده بودند تعطیلات. بعد تو می‌آیی با دو سه نفر گرم می‌گیری و با دو سه نفر کاملا یخ هستی. تدارکات به ما گفتند که چرا آقا صمد اینطور است و یک خسته نباشید نمی‌گوید؟ همه تقصیر‌ها گردن خودشان بود و ترکیب و تاکتیک دستشان بود آنوقت ما مقصریم؟

به نظرت کادرفنی ارتباط خوبی با بازیکنان داشت؟

اصلا. خودش، چون پولش را نگرفته بود حتی در فرودگاه و در بدرقه بازیکنان نیامد. بعدا پولش را گرفت و به تیم اضافه شد. اما در مورد پاداش بازیکنان هیچ حمایتی نکرد. اگر یک سرمربی خیر بازیکن را بخواهد، پشتش وایمیستد، اما این آقا خودخواه بود. ما در گروه مرگ اول شدیم و یک هشتم بهترین قرعه داشتیم. عراق هم مثل ما بازی می‌کند و سبک بازی‌اش مثل ما بود. اما ما هیچ انگیزه‌ای نداشتیم، ما از اول بازی بدنمان خالی شد. من می‌گفتم کاش ایران بودیم و به چند نفر زنگ می‌زدم می‌گفتم حداقل مکمل بیاورند. بازی عراق پاداش آن‌ها ۶ هزار دلار بود، اما ما چه؟

در مورد کمبود امکانات صحبت کردی و از یک طرف از آقای ماجدی حمایت کردی. به نظرت این تناقض نیست؟

آقای ماجدی همه جوره پشت بازیکنان بود. او خیلی معرفت گذاشت و هیچ بازیکنی نمی‌تواند بگوید که آقای ماجدی برای ما کار نکرد. هر امکاناتی هم داشتیم از صدقه سر ایشان بود. من در راه برگشت وقتی همه از جمله سرمربی بودند، گفتم من فقط شرمنده شما شدم، او هم معرفت داشت و گفت شما همه چیزتان را گذاشتید، اما نشد دیگر... خب این یعنی معرفت. من فوتبالیستی هستم که باید با سرمربی مچ شوم و همین اتفاق برای آقای خمس رخ داده است، اما در تیم جوانان... چه بگویم آخر.

از نظر رفاقت و همدلی اوضاع چطور بود؟

شب قبل بازی حریفان را آنالیز می‌کردیم و خودمان یک جلسه کوتاه بین بازیکنان می‌گذاشتیم که اگر صحبت و مشکل و بحثی وجود دارد همانجا بگوییم و همدلی را بیشتر کنیم. ما پشت هم بازی می‌کردیم و جگرمان را می‌گذاشتیم، اما تا کِی باید غیرتی بازی کنیم وقتی بدنمان نمی‌کشد؟

از همدلی بازیکنان گفتی، وضعیت در کادرفنی چطور بود؟

اینجا ما ۸ کادرفنی داشتیم و آن‌ها در ۲۰ باند بودند. یعنی همه پشت هم صحبت می‌کردند و پیش بازیکن در مورد یک مربی دیگری حرف می‌زدند. این خیلی تاثیر منفی می‎گذارد. به نظر من از این لحاظ حق ما بود نتیجه نگیریم، اما پتانسیل این را هم داشتیم که عین آب خوردن به جام جهانی برویم، چون عراق از هر سه حریف قبلی ما ضعیفتر بود.

از نظر فنی و تاکتیکی تیم در چه جایگاهی بود؟

فنی تیم ما و تاکتیکی بازیکنان همه قوی بودند، اما برنامه... چهار بازی در یازده روز یعنی شما باید ۲۰ تاکتیک مختلف داشته باشید، یعنی هیچکس نتواند تیم شما را آنالیز کند، اما ما چی؟ یک بازی مثلا قربانی نبود، چون کارت قرمز گرفته بود و بعد بلافاصله بازی بعد اضافه می‌شد. من می‌گویم شما سرمربی هستی و باید تصمیم بگیری، اما خب چه اشکالی دارد که بیایی نفرات را عوض کنی که دستت را نخوانند؟ بازی ویتنام ما واقعا سخت و سنگین بود و باید می‌بردیم و آمدیم و جنگیدیم، اما بعد بازی اصلا ریکاوری خوبی نداشتیم و عراق هم دیگر دستمان را خوانده بود.

بازیکنان دیگر هم با سرمربی مشکل داشتند؟

من نگذاشتم کسی جلوی روی آقا صمد [مرفاوی]بایستد. اتفاقات خیلی زیادی بود و ما خیلی بحث داشتیم. من همیشه صبح پامیشدم باید موضوع را جمع می‌کردم. بازیکنان به خاطر بازی کردن و سایر موارد با سرمربی مشکل داشتند، اما خداراشکر که هیچ بحثی پیش نیامد.

از نظر ارتباط با بازیکنان آقای مرفاوی چطور بود؟

اصلا او صحبت که می‌کرد، حرفهایش خیلی معنی داشت. من حرف مربی را خیلی گوش می‌دهم و من به سرمربی از چشم کمتر نمی‌گویم، چون مربی برای من فرمانده است و من هم سرباز او. اما او مثلا می‌گفت که اگر بروید جام جهانی برای خودتان خوب است. من به خودم می‌گفتم که چرا اینطوری حرف می‌زند آخر؟ چرا آمد اینطوری بعد بازی عراق حرف زد؟ بازیکنان تیم ما که همگی پیشنهاد دارند، اما آن‌ها باید بروند در خانه یک قل دو قل بازی کنند و دیگر پیشنهادی ندارند. او همیشه قبل بازی آن جمله را می‌گفت و انگیزه ما را می‌کُشت. چرا یک حرف دیگر نزد که انگیزه ما را بیشتر کند؟ او اتفاقا استرس ما را بیشتر می‌کرد.

اما به هر حال پاداش بازی قطر را دادند.

مبلغ ۵ میلیون تومان اصلا پاداش است؟ شما یک بار با خانواده بیرون بروی می‌شود ۷-۸ میلیون تومان. بعد شما به بازیکنی که کفش ندارد ۵ میلیون پول می‌دهی. یکی گفت من ۸ میلیون دادم کفش خریدم، حالا فقط ۵ میلیون دادی؟

اما خب به هر حال با همین کادر به مرحله بعدی صعود کردیم. یعنی کادرفنی نقشی نداشت؟

قطعا به خاطر بازیکنان بود. بازیکن تا کجا می‌تواند تنها جلو برود؟ نمی‌شود که همیشه بازیکن جلو برود.

در مورد استخر کادرفنی تاکید نداشت؟

فقط می‌گفت لازم است بروید استخر، همین. اما دم دکتر و ماساژور و تدارکات ما گرم. من زحمات آن‌ها را دیدم، اما سرمربی تیم جواب سلام آن‌ها را نمی‌داد و یک خسته نباشید هم نمی‌گفت. به نظرم او آدم بزرگی است و افتخار ماست، اما به من از بچگی مثال زدند که اگر یک جایی رسیدی، افتاده و خاکی باشی‌ها... این در ذهن من مانده، اما آقا صمد با این همه تجربه، من به او توهین نمی‌کنم، اما نیاز بود که این کار‌ها را بکند و نکرد.

بعد از حذف برای تو چطور گذشت؟

من واقعا شب و روز نداشتم و میدیدم که عراق رفت فینال... میگفتم خاک بر سر من که نتوانستیم برویم فینال. من مقصر خودم را می‌دانم که در حین تورنمنت مصاحبه نکردم چیزی نگفتم... البته شاید هم واقعا تاثیری نداشت، اما‌ای کاش حرف می‌زدیم.

حرف آخر؟

نسل ما را سوزاندید. نسل ما طلایی بود و به خدا به جان مادرم می‌توانستیم قهرمان آسیا شویم و در جام جهانی هم نتیجه بگیریم و حداقل از گروه صعود کنیم، اما نسل ما را سوزاندند، خودشان با دست خودشان. ما ویتنام را بردیم و صدرنشین شدیم اما...


منبع: خبرورزشی

منبع: فرارو

کلیدواژه: میلاد کر تیم ملی جوانان صمد مرفاوی آقای ماجدی تیم جوانان بازی عراق جام جهانی قبل بازی اما ما

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۳۶۶۳۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نقد ادعای زیباکلام درباره آغازگر جنگ با مستندات تاریخی / روایت نماینده وقت عراق در سازمان ملل از آماده‌باش صدام برای آغاز جنگ علیه ایران

فهیمه نظری: یکی از بحث‌های جنجال‌برانگیز که در سال‌های اخیر در جامعه‌ی روشنفکر ایرانی شکل گرفته است بحث آغاز جنگ ایران و عراق است. روایت رسمی می‌گوید ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ عراق با حمله‌ی هوایی به چند فرودگاه ایران جنگ ۸ ساله را کلید زد؛ اما حالا با گذشت دهه‌ها گاه این بحث مطرح می‌شود که تحریکات ایران موجب حمله‌ی عراق به ایران شد. مرحوم ابراهیم یزدی وزیر خارجه‌ی دولت موقت در اواخر عمر خویش در گفت‌وگو با حسین دهباشی در برنامه‌ی «خشت‌خام» که در آپارت منتشر شد گفته است که بر خلاف نشست موفقیت‌آمیز او با صدام برای جلوگیری از تنش‌های احتمالی میان دو کشور در حاشیه‌ی کنفرانس‌ غیرمتعهدها در هاوانا، اما تحریکات تلویزیون ایران موجب حمله‌ی ایران به عراق شد. یزدی همچنین به اعتراض مرحوم سید محمود دعایی سفیر وقت ایران در عراق اشاره می‌کند که در شورای انقلاب گفته بود: [نقل مستقیم از ابراهیم یزدی]: «آقا اگر می‌خواهید با عراق بجنگید من استعفا بدهم برگردم ولی اگر می‌خواهید نجنگید و مماشات کنید این روشش نیست.» و امام خمینی در پاسخ به او گفته بود که «نخیر نمی‌توانی نروی [به عراق] باید بروی»

خود مرحوم دعایی که مدتی پیش از آغاز جنگ به خاطر کمرنگ شدن ارتباطات میان ایران و عراق به کشور برگشته بود، در مهرماه ۱۳۹۵ در نشستی با عنوان «ناگفته‌های جنگ» در این باره گفته است: «وزیر امور خارجه عراق از سوی صدام به من پیغام داد که به امام بگویم برای حل مسائل فی‌مابین نماینده‌ای را به عراق بفرستد، امام نیز در پاسخ به این پیغام، هرگونه مذاکراتی را به تشکیل مجلس شورای ملی و انتخابات ریاست‌جمهوری موکول کرد تا نمایندگان ملت برای مذاکره به عراق بروند و در این فرصت نیز از عراق خواست که حسن‌نیت خویش را ثابت کند و علیه ایران تبلیغ نکند.» (تاریخ ایرانی)

صادق زیباکلام: عراق دشمن ما نبود؛ ما تحریکش کردیم

در ادامه‌ی مجادله بر سر این‌که کدام طرف موجب آغاز جنگ شد، چند روز قبل کانال تلگرامی اینستای انقلابی ویدیویی از صادق زیباکلام منتشر کرد که در آن تحریکات ایران را موجب حمله‌ی عراق به ایران دانسته، زیباکلام در آن ویدیو گفته است:

«عراق دشمن ما نبود، صدام حسین به هیچ وجه دشمن ما نبود. این ما بودیم که عراق را دشمن خودمان کردیم. هرکس رفت پیش امام بعد از انقلاب، عشایر عرب رفتند، شیعیان رفتند، عده‌ای از اهالی بصره رفتند. امام گفتند این صدام این جرثومه‌ی فساد را چرا ساقط نمی‌کنید چرا شما انقلاب اسلامی نمی‌کنید مثل مردم ایران این فاسد را سرنگون کنید. خدا رحمت کند مرحوم دعایی اولین سفیر ایران بود در عراق بعد از انقلاب، آقای دعایی سراسیمه تابستان ۵۹ آمد ایران، دو سه ماه قبل از این‌که عراق به ما حمله کند رفت شورای انقلاب، رفت خدمت امام رفت این را دید رفت آن را دید گفت آقا جان صدام پیغام داده گفته آخه شما چی می‌خواهید از جان من؟! آخه چرا این آقای خمینی مرتب به ما حمله می‌کند و مرتب می‌گوید این مردم عراق باید من را سرنگون کنند. من این ۱۴ سالی که شما این‌جا بودید من به جز احترام به شما مگر کار دیگری کردم؟! و صدام واقعا دیگر عصبانی شده – این‌ها را آقای دعایی می‌گوید – و اولتیماتوم داده گفته اگر واقعا شما این سیاست خصمانه علیه من را نگذارید کنار... امام به ایشان گفتند که نه تکلیف دارید شما برگرد برو و اصلا انگار نه انگار... دو سه ماه بعد صدام به ما حمله کرد؛ بنابراین ما بودیم که باعث حمله‌ی صدام به ایران شدیم.»

حبیب احمدزاده: صدام عقده‌ی جمال عبدالناصر شدن داشت

پیش‌تر اما در مرداد ۱۴۰۲ حبیب احمدزاده، مستندساز و نویسنده در برنامه‌ی گفت‌وگومحور «مثبت نگاتیو» در نگاهی کاملا متفاوت و با استناد به گفته‌های صلاح عمر العلی نماینده‌ی وقت ایران در سازمان ملل درباره‌ی ملاقات صدام با ابراهیم یزدی در هاوانا، مسبب و شروع جنگ ایران و عراق را صدام دانسته است. متن گفته‌های احمدزاده در آن برنامه که ویدیوی آن در پی اظهارات زیباکلام این روزها در فضای مجازی وایرال شده به شرح زیر است:

حبیب احمدزاده: هرکس که می‌خواهد بگوید می‌شد از جنگ جلوگیری کرد باید چند نکته را بداند: اولین چیزی که ما باید درباره‌ی جنگ ایران و عراق بدانیم این است که ۱- یک نفر به نام صدام سال‌ها عقده‌ی عین جمال عبدالناصر شدن را در میان مردم عراق داشت. ۲- این آدم یک قراردادی به نام ۱۹۷۵ الجزایر را با شاه امضا کرده بود که ناچارا بود. اگر خاطرات سانسورنشده‌ی علم را بخوانیم می‌بینیم که خود شاه می‌گوید صدام آمد به من گفت ما وقتی با شما صلح کردیم که ۵ بمب بیش‌تر در کردستان عراق نداشتیم و شما بهترین جوانان عراق را به کشتن دادید. صدام این کینه را داشت و مشکلش هم این بود که خودش به عنوان معاون رئیس‌جمهور این قرارداد را امضا کرده بود نه حسن البکر. امضای او [صدام] پایش بود. حالا می‌گویند ۱۳ روز پس از پیروزی انقلاب در شورای عالی انقلاب عراق صدام به عنوان معاون رئیس‌جمهور (هنوز آن موقع رئیس‌جمهور نشده بود) سخنرانی می‌کند و می‌گوید: «بهترین فرصت تاریخی برای بازپس‌گیری شط‌العرب و سرزمین‌های عربی از ایران فرا رسیده است.» ۱۳ روز بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ [این حرف را می‌زند].

این آدم... وقتی که رئیس‌جمهور عراق می‌شود و آن کشتار دسته‌جمعی و تصفیه‌اش را در عراق صورت می‌دهد، بعد کنفرانس غیرمتعهدها در هاوانا است. از آن طرف هم ابراهیم یزدی می‌آید به عنوان وزیر خارجه‌ی ایران درخواست جلسه با صدام می‌دهد. یک ماجرایی رخ می‌داهد که بعدها ابراهیم یزدی می‌گوید من با ایشان [صدام] به توافق رسیدم ولی تبلیغات ایران باعث شد که جنگ شود و...

من جواب می‌توانم به این بحث بدهم که چقدر یک سیاستمدار می‌تواند فقط با یک قطعه پازل یک تابلو برای خود درست کند و خودش را قهرمان جلوه دهد. یکی از صحبت‌های دیگر ایشان این است که آقای دعایی گفته است که من رفتم و... من خودم آقای دعایی را شخصا دیدم و از ایشان شخصا سوال کردم که آیا چنین چیزی رخ داده که شما رفته‌اید گفته‌اید که این‌ها [عراقی‌ها] گفته‌اند بیایید صلح کنیم و امام گفته‌اند [نه] گفت: اصلا دروغ محض است.

بحث آقای دعایی را کنار بگذاریم. اولا این نشان‌دهنده‌ی این است که ایشان [ابراهیم یزدی] دقیق صحبت نمی‌کنند؛ ولیکن در آن جلسه‌ای که ایشان با صدام داشته و صحبت‌هایی که می‌کند دو نکته رخ می‌دهد:

من احساس می‌کنم که اول صحبت‌های آقای ابراهیم یزدی را با هم ببینیم: [پخش گفت‌وگوی ابراهیم یزدی با حسین دهباشی در خشت خام در خلال برنامه]

قسمتی از مستند خشت خام (گفت‌وگوی حسین دهباشی با مرحوم ابراهیم یزدی)

ابراهیم یزدی: از همان اسفندماه [۱۳۵۷] ما معتقد بودیم که (من بارها این را گفته و نوشته‌ام) حمله‌ی عراق به ایران قابل پیش‌بینی و پیش‌گیری بود. سیاست ما در دولت موقت پیش‌گیری از حمله بود؛ اما متاسفانه بعضی‌ها تحریک می‌کردند و کار را به آن‌جایی بردند که عراق حمله کرد.

دهباشی: در کنار این سیاست پیش‌گیرانه و تنش‌زدایی آیا هشدارهایی هم به توان دفاعی کشور داده می‌شد، آن آن موقع هنوز بلبشو بود و ساختاری نداشت؟

یزدی: هشدار می‌دادیم ولی آن‌قدر نظمی وجود نداشت که [هشدارهای‌مان] به جایی برسد. ما از یک کانال‌ها یا ابزارهای دیگری برای پیش‌گیری استفاده می‌کردیم مثلا در کنفرانس غیرمتعهدها در کوبا من رهبران عرب را جمع کردم...

دهباشی: با صدام هم دیدار کردید؟

یزدی: بله با صدام هم دیدار داشتم؛ مذاکره‌ی مفصلی هم داشتیم. خوب طبیعی بود که ما با صدام مذاکره کنیم برای این‌که بالاخره ما با او اختلاف داشتیم، با گروه دیگری که نبود [بنابراین] باید با او می‌نشستیم و صحبت می‌کردیم.

دهباشی: حضرتعالی در چه پوزیشینی بودید در آن زمان؟

یزدی: وزیر امور خارجه‌ی ایران

دهباشی: و صدام؟

یزدی: معاون نخست‌وزیر... نشستیم با هم صحبت کردیم. خوب صدام حرف‌هایی می‌زد که برای ما قابل قبول نبود (من مشروح مذاکراتی را که با صدام داشتم چاپ کرده‌ام) مثل این‌که او می‌گفت سه جزیره‌ی خلیج‌فارس [دو تنب و ابوموسی] ایران حق ندارد ال و بل کند و... من گفتم: به تو چه مربوط است! مدعی آن سه جزیره که عراق نیست. اگر ادعایی باشد با دولت امارات است نه تو. می‌گفت: نه مگر منشور حزب بعث را نخوانده‌ای؟! [در آن‌جا می‌گوید] هر مسئله‌ی عربی مسئله‌ی ماست. گفتم: تو [که] این حرف را می‌زنی مرتکب یک خطای استراتژیک می‌شوی. وقتی می‌گویی هر مسئله‌ی عربی مسئله‌ی ماست، آقای خمینی هم می‌گویند هر مسئله‌ی اسلامی مسئله‌ی ماست. حالا اگر می‌خواهی کشته بگیری، بسم‌الله! بفرمایید! ولی از حالا به تو می‌گویم که شکست می‌خوری، زمین می‌خوری چون مسائل اسلامی فراگیرتر از مسائل ملی عربی‌ است. ولی صدام دنبال این حرف‌ها نبود. صدام دنبال این بود که موقعیت خودش را تثبیت کند.

دهباشی: با حمله‌ به ایران؟

یزدی: بله. او خود را نماینده‌ی همه‌ی اعراب می‌دانست. گفتم وقتی راجع به سه جزیر صحبت می‌کرد به او گفتم به شما چه مربوط است؟! شما که مدعی مالکیت آن‌جا نیستید. گفت: نه مگر نمی‌دانیم ما بعث هستیم و هر مسئله‌ی عربی مسئله‌ی ماست.

دهباشی: تهدید نظامی هم کرد؟

یزدی: تهدید نظامی را یادم نیست که کرده باشد ولی نیروهایش را به مرز ایران آورده بود.

دهباشی: شاهد مثالی هم می‌آورد که شما دارید ما را تحریک می‌کنید؟

یزدی: زیاد. و واقعا هم تحریک می‌کردیم.

دهباشی: نمونه‌هایی از آن را به خاطر دارید؟

یزدی: برنامه‌های تلویزیون ایران سرتاپا تحریک عراق بود.

دهباشی: برنامه‌های بخش فارسی؟

یزدی: بله. به طوری که آقای دعایی که سفیر ما در آن‌جا [عراق] بود آمد در شورای انقلاب گفت آقا اگر می‌خواهید با عراق بجنگید من استعفا بدهم برگردم ولی اگر می‌خواهید نجنگید و مماشات کنید این روشش نیست.

دهباشی: تلویزیون آن موقع مدیریتش با آقای قطب‌زاده بود، درست است؟

یزدی: بله.

دهباشی: یعنی نگاه ایشان [قطب‌زاده] قالب بود؟ چون ایران آن موقع آن‌قدر مسئله داشت که...

یزدی: نگاه قطب‌زاده تنها نبود، نگاه آقای خمینی هم این بود.

دهباشی: که برویم به سمت درگیری؟

یزدی: نه، که تحریک کنه، حمله کند، این کارها را بکنند، به طوری که وقتی دعایی در آن جلسه گفت که آقا اگر شما می‌خواهید با صدام بجنگید چون این کارهایی که می‌کنید یعنی جنگ، اگر می‌خواهید بجنگید من دیگر نمی‌روم عراق. بلند شد که برود [جلسه را ترک کند]. آقای خمینی گفت که نخیر نمی‌توانی نروی [به عراق] باید بروی. مجبورش کرد. گفت آقا من که نمی‌خواهم بروم آن‌جا بجنگم که! این کارهایی که شما می‌کنید جنگ است!

ادامه‌ی گفت‌وگوی حبیب‌ احمدزاده در مثبت نگاتیو

احمدزاده: عراق یک نماینده‌ای در سازمان ملل داشت به نام صلاح عمر العی این آدم خودش می‌آید بعدها با شبکه‌ی الجزیره یک مصاحبه‌ای انجام می‌دهد، او کسی است که هر کاری می‌کرده که وزیر خارجه‌ی عراق که اتفاقا شیعه بوده است ابراهیم یزدی را ببرد پیش صدام که جلسه داشته باشند، او قبول نمی‌کند. و خود او وزیر خارجه را دور می‌زند و می‌رود با صدام ملاقات می‌کند و از صدام می‌خواهد که با ابراهیم یزدی ملاقات کند.

ساده‌لوحی وزیر امور خارجه‌ را ما ببینیم که چگونه توسط صدام دور می‌خورد؛ یک آدمی که از قبل برنامه‌ریزی کرده است، از روز پیروزی انقلاب، تا انتقام قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر و تحقیرش را توسط شاه بگیرد. و این‌که این جلسات سیاسیون را دولت موقت به عنوان یک دستاورد برای خودش مطرح می‌کند، تا روزهای آخر عمر که بله ما می‌توانستیم جلوی جنگ را بگیریم، صدام با ما موافقت کرده بود.

ببینید صلاح عمر العلی این قضیه را چگونه توضیح می‌دهد؛ این فیلمی است که از شبکه‌ی الجزیره پخش شده است نه روزنامه‌ی کیهان، نمازجمعه‌ی تهران یا تلویزیون ایران. ببینید خود این‌ها می‌گویند صدام بعد از جلسه به این‌ها چه گفته است:

پخش مصاحبه‌ی صلاح عمرالعلی در مصاحبه با الجزیره [در خلال برنامه‌ی مثبت نگاتیو]

صلاح عمر العلی (نماینده‌ی وقت عراق در سازمان ملل): او به من گفت: دکتر ابراهیم یزدی وزیر خارجه‌ی وقت ایران تمایل دارد با صدام دیدار کند. بر اساس سلسله‌مراتب اداری، با وزیر خارجه‌ی آن زمان دکتر سعدون حمادی تماس گرفتم و از تمایل دکتر ابراهیم یزدی برای دیدار با صدام حسین گفتم و او هم امتناع کرد از این‌که در این خصوص با صدام حسین صحبت کند. من به او اصرار کردم و البته او هم انکار کرد و نپذیرفت، و هنوز هم نمی‌دانم چرا قبول نکرد... او یک انسان دانشگاهی، نویسنده، روشنفکر و سال‌های زیادی وزیر خارجه بود و نمی‌دانم چرا قبول نکرد با این‌که از هر هراسی سعی کردم او را متوجه کنم که این یک کار بسیار مهمی است برای حل اشکالات ایجادشده بین ما و ایران، ما می‌توانیم این مشکل را حل کنیم. خودم رفتم پیش صدام حسین و موضوع را به او گفتم. پس از تردید و فکر کردن پذیرفت البته قبلش از من پرسید نظر تو چیست؟ به او گفتم این فرصت بسیار مهمی است. این پیشنهاد از طرف ایرانی‌ها آمده... ما دو کشور همسایه هستیم و بی‌نیاز از این‌که بین ایران و عراق مشکلی ایجاد شود. ایران هم مشکلاتی دارد اما نباید مشکلاتی بین ما باشد. گفت فردا بعد از اجلاس عدم تعهد در خانه‌ای که سکونت دارم بگو که با وزیر خارجه‌ی ایران دیدار خواهم کرد. بعد دکتر یزدی آمد، از او استقبال کردم و صدام هم از او استقبال کرد. ما سه نفر: صدام حسین، ابراهیم یزدی و من در یک جلسه‌ی سه‌نفره نشستیم. گفت‌وگو در مورد مشکلات دو کشور شروع شد. گفت‌وگو در فضایی کاملا مثبت بین دو طرف انجام شد. برای او بسیار اهمیت داشت که مشکل دو کشور را بتواند حل کند

مجری: که جلوگیری کند از جنگ؟

صلاح عمر العلی: بله. من همین برداشت را کردم که به هر صوت می‌خواست از جنگ بین دو کشور جلوگیری کند.

مجری: بالاخره به عنوان شاهدی در این روزگار بگو.

صلاح عمر العلی: این برداشت را که کردم که می‌خواهد این مشکل را حل کند. بیش‌ترین تلاش را دکتر ابراهیم یزدی انجام داد که مشکل دو کشور حل شود. صدام هم به همین شکل و بسیار مثبت و دیپلماتیک در گفت‌وگو مشارکت می‌کرد. قبل از پایان جلسه به توافق رسیدند که گروه‌هایی را مشخص کنند. از طرف ابراهیم یزدی مطرح شد که اگر تمایل داشتید برای گفت‌وگوی دوجانبه یک گروهی برای گفت‌وگو بفرستید که بیایند، حالا چه این‌ها عالی‌رتبه باشند، چه کارشناسی یا به هر شکل و وسیله‌ای که می‌خواهید ما گروهی را بفرستیم؛ به صورت آشکار یا سری و محرمانه. در هر صورت ما آماده‌ایم تا جلوی اختلاف بین دو کشور گرفته شود. صدام هم بسیار مثبت در این گفت‌وگو شرکت می‌کرد. من ابراهیم یزدی را تا در بدرقه کردم. او خیلی از من ممنون شده بود. مرا بوسید و با من به گرمی خداحافظی کرد و رفت.

برگشتم به سمت صدام و او منتظر من بود. مرا به بیرون آن تالار که یک باغچه و استخر در آن‌جا بود برد. به همراهانش گفت که دو صندلی برای ما در کنار استخر بگذارند. من و صدام روی صندلی‌ها نشستیم و چند ثانیه‌ای گذشت. هر دو ساکت بودیم و من داشتم به آبی که کنار ما بود نگاه می‌کردم. او هم فکر می‌کرد. به من نگاه کرد و گفت: به چی فکر می‌کنی صلاح؟ گفتم: والله من در حقیقت در حس آن دیدار هستم و خیلی خوشحالم و خوش‌بین شدم. به خصوص که الان این موضوع دیگر در دستان تو قرار گرفته و در دست کارمند، وزیر و شخص دیگری نیست و بلکه الان حل این مشکل در دستان توست. من دیدم که این گفت‌وگو بین شما انجام شده که بسیار خوب بود و خوش‌بینم. من به شکلی صحبت می‌کردم که حس مثبتی که حاکم بود را بتوانم در صدام تقویت کنم. من به عنوان یک عراقی خوشحال بودم. احساس کردم برای کشور خودم و کشور همسایه کار مثبتی انجام می‌دهم. در همین چارچوب با صدام صحبت کردم و او هیچ چیز در این خصوص به من نگفت. و بعد از چند ثانیه به من نگاه کرد و گفت: صلاح چند سال است در زمینه‌ی دیپلماسی کار می‌کنی؟ گفتم حدود ۱۰ سال. من را غافلگیر کرد و گفت می‌دانی این دیپلماسی چقدر تو را خراب کرده؟! به من گفت: «چه حل مشکلی بین ما و ایران صلاح؟ این فرصتی است که شاید در طول هر قرن بیش‌تر از یک بار اتفاق نیفتد. این‌ها اهواز را از ما گرفتند. شط‌العرب را از ما گرفتند، ما را تهدید کردند. می‌خواهند انقلاب‌شان را برای ما صادر کنند و فرصت ما الان که دچار از هم گسیختگی هستند، دچار تفرقه هستند و بین‌شان درگیری است، این یک فرصت تاریخی است که تمامی حقوق‌مان را از آن‌ها پس بگیریم و این امر را به تو می‌گویم و خودت را آماده کن به عنوان نماینده‌ی عراق در سازمان ملل که یک ضربتی به آن‌ها بزنیم که تمام کره‌ی زمین صدایش را بشنود و تمای حقوق را از آن‌ها باز پس بگیریم.

حبیبت احمدزاده [ادامه‌ی برنامه‌ی مثبت نگاتیو]

احمدزاده: نگاه کنید! ... سیاست یعنی همین؛ سیاست یعنی این‌که بتوانی از مخاطب فرصت بگیری، زمان بگیری، گولش بزنی... و آن‌ها ماهر بودند. صدام کسی است که تمام ارتش‌های عربی را سر کار گذاشت و به کویت حمله کرد. صدام کسی است که از همه‌ی این‌ها باج گرفت و ترساندشان از کویت گرفته تا بعد هم آن جریان جنگ... یک چنین آدم هفت‌خطی آمده با آدم ساده‌دلی مثل ابراهیم یزدی که... امام ۱۰ سال در عراق با صدام زندگی کرده، او را می‌شناسند... صدام تکریتی را می‌فرستد که آقا تو بیا با ما همکاری کن. [امام] می‌گوید: من با شاه مخالفم ولی با تو [هم] همکاری نمی‌کنم. من فکر می‌کنم شاید [اگر به جای امام] دیگری بود می‌گفت باشد، فرصت است دیگر....

صدام تمام علمای آن موقع عراق را کشته است، بمب‌گذاری‌های داخل ایران را راه انداخته است. همه‌ی این کارها را کرده است بعد همه‌ی این‌ها را ابراهیم یزدی اصلا در صحبت‌هایش نمی‌آورد، فقط به چهار جمله‌ای که ممکن است فلان روزنامه یا فلان شخص که افراطی [بوده] که همیشه هم هستند [استناد می‌کند]. هیچ جنگی نیست که دشمن یک بهانه‌ی ساده‌ای را الکی برای خودش علم کند! شما نباید بیایی آن بهانه‌ی ساده‌ی دشمن را علم کنی و آن را دلالت قرار دهی.

۲۵۹۵۷

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901759

دیگر خبرها

  • واکنش امید نورافکن به عکس جنجالی علیه پرسپولیس
  • حمله پهپادی مقاومت عراق به بندر ایلات در فلسطین اشغالی
  • مصاحبه جنجالی هاشمی‌نسب درتبریز علیه پرسپولیس
  • حاشیه بازی تراکتور و استقلال| حضور مربیان تیم ملی و شعار هواداران تراکتور علیه مربی و بازیکن استقلال
  • نقد ادعای زیباکلام درباره آغازگر جنگ با مستندات تاریخی / روایت نماینده وقت عراق در سازمان ملل از آماده‌باش صدام برای آغاز جنگ علیه ایران
  • می گوید: جسد موجود در تابوت‌ها سالم بودند اما...+ عکس | ماجرای ویدئوی جنجالی تابوت‌های باستانی خوزستان چیست؟
  • نگاه به ماجرای غزه از منظر «ما رأیت إلا جمیلا»
  • کارشناسان داوری علیه تصمیم جنجالی در انزلی
  • جنگ فرهنگی آمریکا علیه عراق و منطقه
  • ماجرای جنجالی اهانت به امام خمینی (ره) در کتاب درسی هند؟